جدول جو
جدول جو

معنی علی زابی - جستجوی لغت در جدول جو

علی زابی
علی بن عبدالعزیز مکنی به ابوالحسن بن زیاده الله بن ابی مضر (فرزند ابومروان بن زیاده الله است. مؤلف المغرب بنقل از حجاری در المسهب گوید: ابوالحسن علی تواناترین شاعر این خاندان بوده و از اشعار او است:
لاتسفنی الا بکأس اذا
شربتها تملک عقلی جمیع
و زادک الله سروراً اذا
سقیتنی بالجام او بالقطیع
لاتوقع الخمر الی مدّه
اولی و احلی من زمان الربیع.
و نیز از اشعار جالب او است:
یا سالباً عاشقیه
و عاشق کل تیه
و من مدامی و نقلی
من وجنتیه و فیه
هلا جزیت فؤادی
ببعض ما لک فیه.
(المغرب فی حلی المغرب ج 1 ص 93)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ)
ابن صالح بن ابی لیث بن اسعد بن فرج بن یوسف طرطوشی دانی، مشهور به ابن عزالناس و مکنّی به ابوالحسن. فقیه و اصولی و ادیب و شاعر بود. وی در سال 508 هجری قمری در طرطوشه متولد شد و در رمضان سال 566 هجری قمری در دانیه به قتل رسید. او راست: 1- شرح معانی التحیه. 2- کتاب العزله. (از معجم المؤلفین بنقل از التکملۀ ابن ابارص 668. الدیباج ابن فرحون ص 212. نیل الابتهاج ص 199)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَبْ با)
ابن ابراهیم. محدث بود و از عمر بن علک مروزی روایت کرد. و ابوزرعه روح بن محمد از علی زباب روایت می کند. (از تاج العروس) (منتهی الارب). نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَ جَ)
ابن یوسف بن حیدره بن حسن رجبی، ملقّب به شرف الدین و مکنّی به ابوالحسن. وی طبیب و حکیم و ادیب بود. در سال 583 هجری قمریدر دمشق متولد شد و در سال 667 هجری قمری در همین شهردرگذشت. او راست: 1- حواشی بر شرح ابن ابی صادق بر مسائل حنین. 2- حواشی بر قانون ابن سینا. 3- خلق الانسان و هیئه اعضائه و منفعتها. (از معجم المؤلفین ج 7ص 265). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: الوافی صفدی ج 12 ص 331. عیون الابناء ابن ابی اصیبعه ج 2 ص 195. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 723. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 439. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 711
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن قاسم سعدی حلبی رامی. او راست: التعلیم و الاعلام فی رمی السهام، که آن را برای امیر برسبای چرکسی تألیف کرد. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 425)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سِ)
ابن احمد راسبی، مکنّی به ابوالحسن. وی برحدود واسط تا جندی شاپور و از شوش تا شهرزور امارت می کرد و ثروتی فراوان داشت و نزد خلفا وجهه ای به دست آورد و در جندی شاپور درگذشت. (از الاعلام زرکلی بنقل از النجوم الزاهره ج 3 ص 183. دول الاسلام ذهبی ج 1 ص 144)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد رازی، ملقب به زین الدین و مکنّی به ابوالحسن. متکلم و شاعر قرن ششم هجری بود. او راست: 1- دقائق الحقایق. 2- مسائل فی المعدوم والاحوال. 3- مناظرات و نیز اشعاری دارد. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 79. فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 323. تذکرهالمتبحرین ص 489)
ابن بندار رازی حنفی، مکنّی به ابوالقاسم. متوفی در سال 474 هجری قمری او راست: شرح الجامع الصغیر فی الفروع، محمد بن حسن شیبانی. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ج 1 ص 563)
متوفی در سال 686 هجری قمری او راست: تهذیب الاسماء و اللغات. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 92)
ابن محمود بن محمد بن مسعود بن محمود بن محمد بن محمد بن محمد بن عمر شاهرودی بسطامی هروی رازی فخری بکری حنفی، مشهور به مصنفک و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی مصنفک شود
ابن مجاهدبن مسلم بن رفیع کابلی رازی کندی، مکنّی به ابومجاهد. رجوع به کابلی (ابومجاهد علی بن...) و علی (ابن مجاهدبن مسلم...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بِ)
ابن محمود بن محمد رابض بدخشانی. او راست: اخلص الخالصه، که ملخصی است از خالصهالحقائق لما فیه من اسالیب الدقائق تألیف عمادالدین محمود بن احمد فارابی. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 699)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن احمد بن قاسم بن محمد حسنی یمنی. متولد 1040 هجری قمری وی از صاحبان علم و ریاست بود و برای خود دعوت کرد و شهر صعده را مسخر ساخت و به نام خود سکه زد و فعالیتهای بسیاری برای محاصرۀ صنعاء کرد اما سودی نبخشید. سپس به صعده بازگشت و در جمادی الاولای سال 1121 هجری قمری درگذشت. او راست: شرحی بر بحر زخار. (از معجم المؤلفین بنقل از الاعلام زرکلی ج 5 ص 64. ملحق البدرالطالع ص 156)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زُمْ بَ)
ابن نصر بن سلیمان زنبقی لغوی. مکنی به ابوالحسن. وی ادیب و خوش خط بود و یاقوت حموی گوید که کتب ادبی متعددی بخط او دیده است. مسکن او در مصر بود و شاید از اهالی آنجا نیز باشد. در سال 384 هجری قمری کتاب الهمز ابوزید انصاری نزد او خوانده شده است. (از معجم الادباء یاقوت چ قاهره ج 15 ص 97 و چ مارگلیوث ج 5 ص 432)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن حسن بن طوبی. مکنی به ابوالحسن. ادیب و نویسنده و شاعر و معاصر معز بن بادیس بود. وی به مشرق نیز سفر کرد. و پیش از سال 454 هجری قمری میزیست. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین به نقل از الخریدۀ عماد ج 11 ص 30)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن سعد بن محمد بن علی بن عثمان بن اسماعیل بن ابراهیم جبرینی حلبی طائی شافعی. مشهور به ابن خطیب الناصریه و مکنی به ابوالحسن و ملقب به علاءالدین. رجوع به علی حلبی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ لِ)
ابن سعید بن سعد بن زید بن محسن حسینی طالبی. از اشراف مکه. وی در سال 1130 هجری قمری پس از عزل برادرش عبدالله به امارت مکه برگزیده شد. و در آن هنگام حکومت مکه در دست عثمانی ها بود و این علی بن سعید مدت هفت ماه و چهار روز امیربود و به واسطۀ بی نظمی هایی که در مکه و نواحی آن روی داد از جانب والی عثمانی عزل شد و در سال 1142 هجری قمری درگذشت. (از اعلام زرکلی از خلاصهالکلام ص 169)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِشُ)
ابن محمد بن ابی بکر شعبی یمانی. وی در حدود سال 800 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: الاربعون فی فضل الائمه العادلین والسلاطین المقسطین. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 727)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن خالد بلاطنسی شامی شافعی. ادیب و از اهالی دمشق بود. و در سال 936 هجری قمریدرگذشت. او راست: نزههالناظر و بهجهالخاطر فی الادب، نظم و نثر. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 642 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 743)
ابن احمد شامی خزرجی. مکنی به ابوالحسن. از فضلای قرن 11 هجری قمری بود و در سال 1033 درگذشت. او راست: مبادرهالاسعاف بنظم اجواد بعض الاشراف. (از معجم المؤلفین از دلیل مؤرخ المغرب ص 451)
ابن جهم بن بدربن جهم بن سعود قرشی شامی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جهم. رجوع به ابن جهم و علی (ابن جهم بن...) شود
ابن محمد بن علی بن عبدالرحمان بن عراق شامی حجازی شافعی. مشهور به ابن عراق و ملقب به سعدالدین. رجوع به علی حجازی شود
ابن عبدالمحسن بن دوالیبی بغدادی شامی حنبلی. مکنی به ابوالمعالی و ملقب به عفیف الدین. رجوع به علی دوالیبی شود
ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری أزهری شافعی. مشهور به سید فرضی و ملقب به نورالدین. رجوع به علی فرضی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان تبادکان، بخش حومه شهرستان مشهد. واقع در 69هزارگزی شمال مشهد. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای معتدل و 17 تن سکنه. آب آن از رودخانه تأمین می شود. محصول آن غلات است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَ بَ)
ابن محمد بن عبدالله بن علی بن زکریا زبحی جرجانی مکنی به ابوالحسن. نام او در سیرالنبلاء ذهبی بصورت ’علی بن ابی محمد بن عبداﷲ...’ آمده است. وی محدث و مورخ بود و نزد قاضی ابوبکر حمیری و ابوالقاسم حمزه بن یوسف سهمی کسب دانش کرد و در ماه صفر بسن 76سالگی در هرات درگذشت. او راست: تاریخ جرجان. زبحی منسوب است به ’زبح’ از نواحی جرجان. (از معجم المؤلفین از سیرالنبلاء ذهبی ج 11 ص 230 و معجم البلدان یاقوت ج 2 ص 913 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 290 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 692)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن احمد زنبیر. مکنی به ابوالحسن. وی ساکن شهر سلا بود و وفات او بعد ازسال 1320 هجری قمری بوده است. او راست: درر عقد النصیحه بسلک الابزیز بنحور حورالجنه حبور مولای عبدالعزیز. (از معجم المؤلفین از دلیل مؤرخ المغرب ص 430)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن اسحاق بن خلف زاهی بغدادی. مکنی به ابوالقاسم. شاعر بود و در ابتدای دهۀ سوم ماه صفر سال 308 یا318 هجری قمری متولد شد. و در ابتدای دهۀ سوم ماه جمادی الاّخره سال 352 هجری قمری درگذشت و در مقابر قریش (کاظمین فعلی) دفن شد. وی سیف الدوله بن حمدان را مدح گفته است. و او را دیوان شعری است در چهار جلد که غالب اشعار آن در مدح اهل بیت است زیرا او از کسانی بودکه علناً شروع به مدح اهل بیت کردند. زاهی منسوب به ’زاه’ است که قریه ای است به نیشابور. (از معجم المؤلفین از الوافی صفدی ج 12 ص 2 و اعیان الشیعۀ عاملی ج 41 ص 65 و فوائد الرضویه ج 1 ص 274 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 680) (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 399 از ابن خلکان ج 1 ص 355 و کشف الظنون حاجی خلیفه ج 2 ص 93 و تاریخ بغداد ج 11 ص 350 و ریحانه الادب و مجالس المؤمنین ص 228). و نیز رجوع به زاهی (علی بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ)
ابن عمر بن محمد بن حسن حربی بغدادی شافعی، مشهور به ابن قزوینی و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن عمربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جُلْ لا)
ابن افراسیاب جلابی (کیا...). وی وبرادرش کیامحمد، جوانانی خوش آواز و مورد توجه و عنایت ملک فخرالدوله آخرین ملک آل باوند بودند و فخرالدوله خود بر آنها شاهنامه می خواند. در بیست وهفتم ماه محرم سال 745 هجری قمری یکی از آن دو برادر در حمام ملک فخرالدوله را با خنجر به قتل رساند، آنگاه جلابیان بر مازندران مسلط شدند. و در سال 760 هجری قمری در جنگی که بین افراسیاب جلابی با اتباع سیدقوام الدین مرعشی درگرفت، افراسیاب و از پس او کیاعلی و دیگر برادرانش کشته شدند. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 337 و 339)
ابن محمد بن طیب جلابی، مکنّی به ابوالحسن. متوفی در سال 534 هجری قمری او راست: تاریخ واسط. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 309. ایضاح المکنون بغدادی 1 ص 212)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن عمر بن ادریس ثانی (یا علی ثانی). هفتمین تن از ادارسۀ مراکش بود که پس از یحیی بن یحیی به سلطنت رسید. وی در سالهای بین 234 و 292 هجری قمری حکومت کرد ولی سنین سلطنت او بتحقیق معلوم نیست. (از طبقات سلاطین اسلام ص 29). و نیز رجوع به الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 130 و الاستقصاء ج 1 ص 78 و جذوهالاقتباس ص 236 و معجم الانساب زامباور ص 103 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خُ)
ابن عبدالله بن طاهر خزاعی اصفهانی، مکنّی به ابوالحسن. ادیب و شاعر قرن هشتم هجری. در سال 750 هجری قمری در قید حیات بود و در حمایت جمال الدین وزیر می زیست. و او را تألیفاتی در سیرت این وزیر است. (از معجم المؤلفین بنقل از الخریدۀ عماد اصفهانی ص 9)
ابن ابراهیم خزاعی، مکنّی به ابوالحسن. وی شاعر بود و در بادیۀ خزاعه در حجاز پرورش یافت و به عراق منتقل شد و مصاحب اسماعیل بن بلبل گشت و بر شعرای دستگاه او برتری یافت و در سال 283 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی بنقل از المرزبانی ص 291)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ لَ)
ابن منصور بن طالب حلبی، ملقّب به دوخلهو مشهور به ابن قارح و مکنّی به ابوالحسن. وی ادیب و راوی بود و بسیار از اشعار را از حفظ داشت. در سال 351 هجری قمری در حلب متولد شد و مخارج زندگی او از راه تعلیم در شام و مصر تأمین می شد. او نامۀ مشهور به ’رساله ابن القارح’ را به ابی العلاء نوشت و ابوالعلاء جواب آن را که ’رسالهالغفران’ است، برای او نگاشت. یاقوت حموی گوید که: آخرین ملاقات من با علی بن طالب در سال 461 هجری قمری در تکیت بود. رجوع به معجم الادباءیاقوت چ قاهره ج 15 ص 83 و چ مارگلیوث ج 5 ص 422 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حِ)
ابن محمد حلابی. محدث بود. (منتهی الارب). عنوان محدث تنها به کسی داده می شد که هم علم و هم تقوای لازم برای نقل حدیث را دارا بود. این افراد با حفظ سنت نبوی، در برابر تحریف ها ایستادند و با نوشتن کتاب های حدیثی معتبر، دین اسلام را به شکل صحیح به نسل های آینده منتقل کردند. آنان نه تنها ناقلان حدیث، بلکه نگهبانان فرهنگ اسلامی بودند که با جدیت در انتقال صحیح معارف اسلامی کوشیدند.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن حسن بن علی بن سلیمان بن احمد آل حاجی بلادی قطیفی بحرانی. مورخ و متکلم بودو در نظم سخن نیز دست داشت. وی ساکن قطیف بود و در حدود سال 1269 هجری قمری متولد شد و در یازدهم جمادی الاولای 1340 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- انوار البدرین فی علماء الاحساء و القطیف و البحرین. 2- الحق الواضح فی ترجمه العبدالصالح، که منظور احمد بن صالح ستری بحرانی است. 3- ریاض الاتقیاء الورعین فی شرح الاربعین. 4- منظومه التوحید. 5- منظومه موالیدالائمه علیهم السلام. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه ج 41ص 114) (از مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی ص 309)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَ)
ابن احمد بن عبدالمؤمن زواوی مغربی مالکی. از فضلا بود و در سال 828 هجری قمری درگذشت. او راست: عقودالدرر فی علوم الاثر. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین ج 1 ص 730)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
سید علی ساری، وی حاکم ساری بود و وقتی سیدعلی آملی بجنگ او آمد از وی شکست خورد و به استرآباد رفت و برادر دیگر خود سیدنصیرالدین را که پدرش مؤلف تاریخ طبرستان است نزد شاهرخ میرزا پسر امیرتیمور فرستادو از او طلب کمک برای دفع مخالفان خویش کرد. شاهرخ میرزا نیز موافقت کرد و فرمان داد جمعی از سپاهیان خراسان بکمک او بشتابند. اما پیش از رسیدن سپاهیان خراسان خود سیدعلی ساری بکمک عده ای از اطرافیان خود توانست ساری را دوباره تسخیر کند. و در سال 814 هجری قمریدر رودبار بار دیگر با سیدعلی آملی جنگید و بر او پیروز شد. و در سال 820 هجری قمری سیدعلی ساری بمرض نقرس دچار شد و پس از تعیین پسر خود سیدمرتضی به جانشینی درگذشت. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 346- 349)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَ)
ابن محمدحسین نجفی زینی. وی شاعر بود و در سال 1215 هجری قمری درگذشت. او را دیوان شعری است. و نیز تقریظی بر تخمیس البردۀ محمدرضا نحوی دارد. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 4 ص 8 و ج 9 ص 758 از تکمله الامل)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زی)
ابن یحیی بن تمیم بن معز بن بادیس بن منصور بن یوسف زیری. هفتمین از بنی زیری در تونس بود. وی در پانزدهم صفر سال 479 هجری قمری در مهدیه متولد شد و در دهم ذی حجۀ سال 509 هجری قمری به سلطنت رسید و در بیست ودوم ربیع الثانی سال 515 هجری قمری درگذشت. (از معجم الانساب زامباور ص 109) (طبقات سلاطین اسلام ص 33). و رجوع به ابن خلکان ج 2 ص 241 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَ)
ابن عبدالله (الهدی) بن احمد زیدی. ملقب به منصور. امام زیدی یمن. وی از بنی قاسم واز نوادگان الهادی الی الحق و از اهالی صنعاء بود. در سال 1251 هجری قمری پس از فوت پدرش به امامت منصوب گشت و چهار بار او را خلع کردند و دوباره به امامت برگزیدند تا اینکه در آخرین خلع بسال 1288 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی از نیل الوطر ج 2 ص 142 و ترجیع الاطیار بمرقص الاشعار ص 400 و بلوغ المرام ص 71)
ابن عبدالله بن علی زیدی. وی فقیه قرن 10 هجری قمری و عهده دار امر قضاء در صنعا بود و در سال 959 هجری قمری در عاشر از بلاد خولان درگذشت. او را شرحی است بر اثمار. (ازمعجم المؤلفین از البدر الطالع شوکانی ج 1 ص 471)
ابن صالح بن محمد بن علی بن ابی الرجال صنعانی زیدی. مکنی به ابومحمد وملقب به قاضی جمال الدین. رجوع به علی صنعانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَ)
ابن یحیی زیادی مصری شافعی. ملقب به نورالدین. فقیه بود و در پنجم ربیع الاول سال 1024 هجری قمری درگذشت. او راست:1- حاشیه بر شرح المنهج زکریای انصاری، در فروع فقه شافعی. 2- شرح المحرر رافعی، در فروع فقه شافعی. (از معجم المؤلفین از فهرس المؤلفین بالظاهریه، خلاصهالاثر محیی ج 1 ص 754، کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1613 و 1876، فهرست الخدیویه ج 3 ص 220، الکشاف طلس ص 86، ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 443، فهرس الازهریه ج 2 ص 502)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زُ)
ابن احمد بن عبدالرحمان بن احمد بن عبدالرحمان بن یعیش زهری باجی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی باجی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ غَ)
ابن محمد بن علی. مشهور به ابن قصیبه. او راست: 1- استعطاف المراحم و استسعاف المکارم، که در سال 878 هجری قمری آن را تألیف کرد. 2- خالصه عقدالدرر من خلاصه عقدالغرر. 3- الدرالمنظوم فی خلاصهالعلوم، که آن را به نام سلطان محمد فاتح فراهم آورد. 4- طوالع انوار القلوب من مطالع اسرارالغیوب. 5- میزان الاستقامه لاهل القرب والکرامه. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 79 و 1916 و... و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 151 و ج 2 ص 87 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 734 و فهرست الخدیویه ج 7 ص 655)
شافعی. ملقب به علاءالدین. وی پیش از سال 1012 هجری قمری میزیست. او راست: طرف الموافاه و ظرف المکافاه، که آن را به سلطان محمد مراد عثمانی هدیه کرد. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از علی قاپی
تصویر علی قاپی
دروازه بلند (قاپی ترکی بلند)
فرهنگ لغت هوشیار